بقچه نویس

نا امید سدن از بهترین آدم زندگیت خیلی سخته...

این زندگی پر از بغض خیلی سخته... دیگه طاقتم طاق شدن...

بخدا که دیگه نمیتونم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۰۲ ، ۱۹:۵۴
گم نام

جدیدا مد شده آدما از هر کسی که افسردگی داره دوری می کنن که مبادا انرژی منفی اون وارد زندگیشون بشه اما کسی به اید فکر نمیکنه که آدم افسرده ای که هیچ انرژی نداره نیاز داره به یک کسی که همراه باشه و کمکش کنه از این چالش بیرون بیاد...

اما... اما ...

شاید آدما حق دارن، اونا حال خوب خودشون تو اولویت هست...

نمیدونم کدومه درسته مثل این میمونه که یکی پاش شکسته و نیاز به کمک داره ولی بقیه ازش فاصله میگیرن و کمکی بهش نمیکنن!

😐🥴🙄🤯

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۰۲ ، ۱۱:۴۴
گم نام

هر چیزی هم که بشه تو نمیای، تو نمیمونی ....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۰۲ ، ۱۰:۲۷
گم نام

چقدر سخته واقعاً که آدم امنی تو زندگیت نباشه که وقتی بلا سرت نازل میشه بتونی باهاش حرف بزنی، بلد باشه دلداری بده دلت خوش باشه هر چی هم که بشه اون تنهات نمیذاره هست پشتت بهش گرمه همیشه! سخته که ترجیح بدی از همه مخفی کنی چون میترسی از توضیح دادن میترسی از گریه زاری از اینکه مجبور باشی دلداری بدی...

چقدر دلم میخواد یکی باشه بهم بگه غمت نباشه هر چی هم که بشه من هستم هواتو دارم! بگه یه وقت تنها نری دنبال کارات ها من هستم هر وقت خواستی بری به من بگو تا بیام... بگه یه وقت غصه چیزی رو نخوریا بالاخره مسکلات پیش میان و من همراهتم و با هم درستش می کنیم اما بدبختی اینه همه میگن حالا چرا بزرگس میکنی، مگه چی شده مگه.... اصلا این چیزی که داری براش جلز و ولز میکنی که چیزی نیست هزارتا بدتر از تو هستن همین من فلان و بیسارم ببین و.... اما نمیدونن درونت چه غوغاییه اما اگر همین مساله برا خودشون پیش بیاد خپدشون رو میباز و نمیتونن باهاش کنار بیان...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۰۲ ، ۰۹:۲۸
گم نام

تموم وقتایی که از نا امیدی گفتم و نوشتم، تموم وقتایی که حالم بد بود و خیلی هم بد بود اما ته ته دلم یه جوونه بود یه روزنه خیلی کوچیک امید بود، هنوز رویاهایی داشتم و براش خیال پردازی می کردم برای آینده ای بهتر، هنوز ته دلم داستان می ساختم و حرف میزدم! ولی الان واقعاً واقعاً خیلی گیج و منگ بدون هیچ رویایی بدون هیچ روزنه امیدی ایستادم این وسط و مطمئنم هیچ اتفاقی قرار نیست بیافته هیچ کمکی قرار نیست برسه و منم بین امواجی از مسائل و مشکلات که هرکدوم  منو به یک سمت میبرن هی دارم تلاش میکنم بایستم، امید بسازم، دستم رو جایی بند کنم ولی هر بار یه اتفاق دیگه پیش میاد که منو پرت میکنه سمت دیگری....

تازه داشتم تلاش میکردم بایستم دقیق موقعی که داشت کمرم راست میشد باید این اتفاق می افتاد....

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۰۲ ، ۰۹:۰۱
گم نام

اوضاع همیشه میتونه بدتر از چیزی که تا حالا بوده بشه، خیلی بدتر! خیلی خیلی بدتر!

تمام تار پود امیدم دونه به دونه داره قطع میشه!

 

+ کی گفته به مو می رسه ولی پاره نمیشه، به مو می رسه پاره هم میشه ولی مجبوری ادامه بدی، مجبور!

+هیچ چیزی به اختیارم نیست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۰۲ ، ۰۸:۵۳
گم نام
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۰۲ ، ۲۳:۴۴
گم نام

اما نشد... هر روز بیشتر از روز قبل دوستت داشتم ... هر روز بیشتر از روز قبل ازم دور شدی... هر روز دیوانه تر در خواستنت ... هر بار بیشتر از قبل منو از خودت روندی...

الان دیگه نا امیده، نا امیدم....

 

اگر اندازه سر سوزنی امید داشتم دیگه ندارم....

 

تاوان بدی داشت دوست داشتنت....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۰۲ ، ۲۱:۲۱
گم نام
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۰۲ ، ۲۰:۰۷
گم نام

یه ذره استقلال، خلوت و تنهایی که داشتم چی بود اونم ازم گرفتی... دیگه هیچ جایی نیست بتونم دو دقه با خودم خلوت کنم و حالم خوب باشه! دیگه حتی تنهایی پیاده روی  نمیتونم برم... دیگه هیچ جای دنجی برام وجود نداره هیچ جا... گیر کردم داخل اون دسته از شلوغی هایی که تنهاییامو پر نمیکنه در عین حال تمهامم نمیذاره که بتونم با خودم آروم بگیرم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۰۲ ، ۲۳:۵۸
گم نام

اینجای تاریخ که ایستادیم زندگی کردن خیلی سخته نه توان تحمل هست و نه امید رهایی! انگاز هیچ چاره‌ای وجود نداره و منم بیچاره ترین آدم عالمم

زندگی که هیچ حتی نفس کشیدن هم برام سخته دقیقا همه ی چیزهایی که ازشون فراری هستم داره سرم میاد و من ترسیده و تنها یه گوشه به تماشا ایستادم!

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۰۲ ، ۲۳:۳۰
گم نام

کاشکی دوستم داشتی، کاشکی گاهی از اون بارگاه کبریاییت پایین می اومدی و این بی پناه رو که جز تو کسی نداره رو بغل می گرفتی... نشون میدادی هستی، دوستم داری، می دیدی کهچقدر بریدم و چقدر این غم برام سنگینه....

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۰۱ ، ۲۳:۳۷
گم نام

تو دلمون بزار که شیرینیش این تلخی زندگی رو کمتر کنه برامون!

حداقل نمیمیرم تموم شه این زندگی! آدمی که هیچ امید و انگیزه ای نداره، آدمی که پر از حسای منفیه، پر از خشم و نا امیدیه پر از درده چطور میتونه این زندگی رو دوام بیاره!

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۰۱ ، ۲۲:۴۷
گم نام

من حتی از خودم بدم میاد! به زور دارم خودمو تحمل می کنم. من حتی خودمم خودمو دوست ندارم چه رسد به دیگران!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۰۵ اسفند ۰۱ ، ۱۹:۵۶
گم نام

خدا نکنه کسی احساس حقارت بکنه...

ان شاالله که دیگه تجربه نکنیم!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۰۱ ، ۲۲:۲۵
گم نام

هی دنبال کسی باشی که بتونی دو کلام باهاش حرف بزنی و آروم بگیری، هی مخاطبای گوشب رو بالا و پایین کنی و هی کسی رو پیدا نکنی... درد عجیبیه!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۰۱ ، ۲۲:۲۴
گم نام

بی تو این شهر برایم قفسی دلگیر است

شعر هم بی تو به بغضی ابدی زنجیر است

 

آن چنان می فشرد فاصله راه نفسم

که اگر زود، اگر زود بیایی دیر است

 

رفتنت نقطه پایان خوشی هایم بود

دلم از هر چه و هر کس که بگویی سیر است

 

سایه ای مانده ز من بی تو که در آینه هم

طرح خاکستری‌ اش گنگ‌ ترین تصویر است

 

خواب دیدم که برایم غزلی میخواندی

دوستم داری و این خوب‌ ترین تعبیر است

 

کاش میبودی و با چشم خودت میدیدی

که چگونه نفسم با غم تو درگیر است

 

تارهای نفسم را به زمان میبافم

که تو شاید برسی، حیف که بی تاثیر است

 

 سوگل مشایخی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۰۱ ، ۲۲:۲۲
گم نام

خدایا اون مو باریکه، اون یه ذره رشته امیدمم قطع شد.... میبینی دیگه هیچی تو زندگیم ندارم که بهش دلخوش باشم....

همون یه ذره ای که نگهم داشته بود! نمیدونم چقدر پوست کلفتم که هنوز زنده ام و نفس می کشم!؟ از زنده بودن خودم خجالت می کشم....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۰۱ ، ۲۰:۰۵
گم نام

یه نفرم تو زندگی مون نداریم که وقتی مثل الان از زمین و زمان خسته ایم بریم پیشش یکم حرف بزنیم، یکم گریه کنیم اونم بی قضاوت گوش بده... و بتونیم سربزاریم رو سونه اش و یه دل سیر گریه کنیم

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۰۱ ، ۲۳:۲۵
گم نام

خدایا خیلی حس تنهایی دارم، خیلییییی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۰۱ ، ۲۳:۰۸
گم نام

میشه تو شب آرزوها آرزو کنم و برآورده شه؟!

میشه من بمیرم و راحت شم؟؟؟؟

دلم مبخواد بمیرم، خیلی خسته ام خیلی 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۰۱ ، ۲۱:۵۸
گم نام

خدایا اینقدر دنیات کوچیک و پسته که جایی برای خوشیهای ما نیست ؟ یه ذره دلخوشی چی بود که اونم تو زندگیمون نیست!؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۰۱ ، ۲۳:۵۵
گم نام

هشت پاییز از آذری که آمدی و نماندی میگذره...

و من در این گوشه تنها گوش میدم به این آهنگ....

میگن هیچ عشقی تو دنیا مثل عشق اولی نیست 

میگذره یه عمری اما از خیالت رفتنی نیست 

چقده سخته بدونی اونی میخوای نمیمونه 

که دلش یه جای دیگه است و همه وجودش مال اونه...

 

و اشک پشت اشک ....😭😭😭

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۰۱ ، ۲۱:۲۰
گم نام

دلم مرگ میخواهد !

بی صدا !

بی هیاهو !

بی شلوغی !

بی گریه ها و ضجه های مادرم !

آرام محو شوم از صفحه زندگی !

جوری که انگار از اول نبوده ام....🖤

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۰۱ ، ۲۱:۲۹
گم نام
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۰۱ ، ۲۰:۱۴
گم نام

احساس تنهایی می کنم....

خیلی خیلی تنهام و این تنهایی داره منو داخل منجلاب بدی می کشونه! خدایا نجاتم بده....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۰۱ ، ۲۱:۱۷
گم نام

چقد این روزا دلم پر از غصه است پر از اندوه... هیچ امیدی به آینده و تموم شدن این شب تار نیست!

و امروز هشت روزه که بی خبرم...

حوصله نوشتن هم نیست دردا زیاده ها ولی حال و حوصله گفتن نیست

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۰۱ ، ۲۲:۰۵
گم نام

اولین روز هفته، صبح اول وقت میری سرکار و یکی با خنده و شوخی و به اسم انتقاد لهت میکنه، حرفایی بهت میبنده که می‌مونی! من  کی اینکار رو کردم؟ کی این مدلی رفتار کردم اصلا!؟ روزت رو می سازن... خاک تو سر ما که کسی یه ذره ارزش برامون قائل نشد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۰۱ ، ۰۸:۵۱
گم نام

این منم ارباب، همون آدم مدعی، همون گنه کارِ پر توقع... همون که همیشه فقط خواسته و یه قدم به سمتت بر نداشته! همون که پر گناهه، همون که عذری برای گناهاش نداره، همون که شرمنده است همون که همیشه ازت فقط خواسته اما همین من همین منه پر توقع فقط یه چیز دارم اونم اینکه همیشه صادقانه برات اشک ریختم. دلم خوشه به همین محرمت، به همین اشکا، به همین توسلا اینکه شما رو دارم .... گریه هامو که تنها دارایی منه بپذیر از منی که همیشه فقط باعث شرمندگی ام....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۰۱ ، ۲۲:۲۲
گم نام

منو رو هیچ وقت، هیچ کس نخواست. هیچکی نگاهمم نکرد... برای هر چیز کوچیکی کلی دویدم، برای هر چیز کوچیکی کلی زجر کشیدم برای چیزایی که برا بقیه خیلی عادی و بدیهی بود کلی زحمت کشیدم تهش هم نشد اونی که میخواستم...

چقدر بدویی و نرسی، چقدر زحمت بکشی تا بالا بری ... تا به چشم اونی که دوستش داری بیای؟

دوستام اما خیلی چیزایی که من کلی براش زجر کشیده بودمو به صورت خیلی بدیهی داشتند... کلی آدم دور و برشون بود که دوستشون داشت براشون هرکاری می کرد، هر کاری... اما من... حق دارم اگر بریدم، حق دارم اگر از دویدن خسته ام خصوصا که تهش رسیدم به هیچی...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۰۱ ، ۲۱:۳۰
گم نام
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۰۱ ، ۱۸:۵۷
گم نام

دلم تنگه، دلم داره میترکه! بیچاره بیچاره ام... کاسه چه کنم چه کنم دست گرفتم ... نمیتونم با کسی حرف بزنم دارم دق می کنم.... گاهی میگم کاش سکته کنم، اگر سکته کنم بقیه شاید بتونن حجم ناراحتیم رو درک کنن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۰۱ ، ۱۹:۵۹
گم نام

کاری باهام کنی که دیگه نتونم باهات که حرف بزنم، که دعا کنم؟ مگه من جز نو کی رو دارم؟ مگه تو برای چون مایی خدا نیستی؟؟ مگه ما رو خودت خلق نکردی؟ میدونی که هیچ وقت دوست نداشتم اینقدر بد باشم! میدونی که تنها پناهم بودی، چرا طرم کردی؟ منو به کی سپردی؟ همه کسم بودی، پناهم بودی... تو بنده زیاد داری ولی مگه من خداییجز خودت داشتم؟ چرا پناهم ندادی منو تکیه دادی به کی یا چی؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۰۱ ، ۰۰:۰۴
گم نام

هستی؟ منو میبینی؟! منو تو آفریدی؟ دردمو میفهمی؟ چرا دلت به حالم نمیسوزه؟ چرا برام کاری نمیکنی؟ مگه نمیگفتن ارحم الراحمینی؟رحیمی، کریمی، بخشنده ای جوادی؟ پس کو؟ اینهمه سال درد، این همه سال اشک... پس کجایی؟ چرا صدامو نمیشنوی؟ چرا نمیخوای صدامو بشنوی؟ همه به درک توچرا دوسم نداری؟ دارم دیونه میشم به خودت قسم کم آوردم... دیگه نمیتونم، دیگه نمیکشم... این حجم از درد این حجم از پس زده شدن رو دیگه نمیتونم دیگه تاب نمیارم....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۰۱ ، ۲۳:۰۸
گم نام

دلم می سوزه برا خودم، برا خودم که کسی غم هاشو نمیبینه، برا خودی که کسی اشک هاش رو پاک نمی کنه... برا کسی که گرفتار و تنهاست.... برا خودی که هیچ وقت دوست داشته نشده... محبت کرده، خوبی کرده و بدی دیده... دلم داره می سوزه!!

چرا تموم نمیشه این زندگی کوفتی... قلب داره درد می کنه! می سوزه... پناه میخوام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۰۱ ، ۲۱:۰۹
گم نام

این خستگی و دلتنگی مداوم؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۰۱ ، ۰۰:۴۷
گم نام

چرا چاره ای برا دلم نیست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۰۰ ، ۲۰:۰۹
گم نام
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۰۰ ، ۲۳:۲۶
گم نام

بدترین اتفاق زندگی هر کسی میتونه عشق باشه، عشق با همه قشنگیاش و با همه تجربه های قشنگی که با خودش داره یدترین حادثه زندگی هر کسی هست! چون بعد از عشق همه چی جهنمه! خصوصا اگر یک طرفه باشه، خصوصا اگر تهش جدایی باشه!

فکر کن کسی که جونته ازت دور باشه! جانت رفته ولی تو نفس می کشی بعد از عشق دیگه آسمون آبی نیست، دیگه هیچ گلی بوی خوبی نداره، دیگه پروانه ها قشنگ نیستن! دیگه هیچی خوشحالت نمیکنه، حتی چیزی ناراحتت هم نمی کنه! دیگه زیبا نیستی، دوست داشتنی نیستی! هزار سالم که بگذره ته دلت یه زخمه که هیچ وقت خوب نمیشه! با اینکه میدونی بر نمیگرده ولی هر شماره ناشناسی که بهت زنگ بزنه ته دلت می لرزه، چون هنوز منتظری... ولی یه واقعیت تلخ وجود داره اونم اینه که کسی که رفته بر نمیگرده اگر میخواست برگرده ک نمی رفت حتی اگرم برگرده دیگه اون آدمی نیست که تو دوستش داشتی... دوست داشتن زیادی و عشق نابودت می کنه! همه بود و نبوذت رو گیره! اگر کسی رو خواستید نفرین کنید دعا کنید عاشق بشه و بهش نرسه!

یه آدم عاشقه همه چیش رو میبازه همه چی رو از دست میده برا عشق و اگر عشقش هم ترکش کنه همه وجودش نابود میشه....

حالا من همون آدمی ام که دیگه دلش خونه زندگی نمیخواد، مهمونی نمیخواد، بچه نمیخواد، تفریح نمیخواد حتی کار و پیشرفت هم نمیخواد... فقط دلش میخواد یه گوشه خلوت بشینه و به عشقش فکر کنه بدون هیچ مزاحمی...

بعد از رفتن عشق رنگ و بوی زندگی هم میره! من جونم رفته هرچند نفس می کشم و زنده ام ولی زندگی نمیکنم.... بد دردیه دردی که دارم....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۰۰ ، ۲۲:۳۴
گم نام

هر چه دویدم نرسیدم، هر چه رو به جلو حرکت کردم بیشتر به عقب پرت شدم، هر چی تلاش کردم نتیجه ندیدم، هر چی آرزو کردم برعکس شد هر دعایی کردم نگرفت برای هر کوچکترین چیزی کلی زجر کشیدم .... بعد میگن چرا افسرده ای، چرا نا امیدی خب لعنتیا من زندگیم پر از نشدنه، پر از نرسیدنه! امید کیلو چند بابا؟!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۰۰ ، ۲۳:۲۴
گم نام

ببین یه جمله کوتاه و مسخره منو به حال و روزی انداخته، چقدر بابتش گریه کردم... مگه قرار نبود دیگه برام مهم نباشه؟؟؟؟

این چه حال مزخرفیه؟

کاش میشد راجع بهش حرف زد، گلایه کرد!  نمیشه جز خود خوری و گریه چاره ندارم....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۰۰ ، ۱۹:۵۲
گم نام

برای من تنها کسیه ک استوری هامو میبینه برا اون تنها کسی ام که استوریاش رو نمیبینم... همینقدر عشق یکطرفه غم انگیزه.....!

 

+خدایا این غصه مدام چی بود انداختی تو دل ما ک تمومی هم نداره! به خودت قسم دیگه توانش رو ندارم و نمی کشم! به خودت قسم دارم نابود میشم... تو رو قرآن یه فکری برا دلم کن... سختمه! نابود شدم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۰۰ ، ۲۰:۳۵
گم نام

همه ی آرزوم تو بودی وقتی محال شدی دیگه هیچی تو دنیا برام ارزش نداشت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۰۰ ، ۰۰:۰۱
گم نام

یه روز از همین روزا غصه منو از پا میندازه و میمیرم! خیلی دور نیست اون روز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۰۰ ، ۲۳:۳۵
گم نام

کاش تو هم یه ذره دلت تنگ می شد!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۰۰ ، ۲۰:۲۱
گم نام

از خودم بدم میاد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۰۰ ، ۲۰:۳۳
گم نام

فکر نمی‌کردم یکی اینجوری بشه همه ی جونم....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۰۰ ، ۲۰:۳۴
گم نام

کی خستگیا و دلتنگیا تموم میشن؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۰۰ ، ۱۹:۰۰
گم نام

به  مرحله از زندگی هم وجود داره که بهش میگن "بی تفاوتی ناشی از صبر بیش از حد" که دیگه مثل گذشته برای نبودن ها بی قراری نمیکنی و قبول کردی کاری از دستت برنمیاد!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۰۰ ، ۰۶:۱۸
گم نام

من خیلی براش زحمت می کشم اما اون جز بدی چیزی ندیده، همه خاطراتش از من بدن!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۰۰ ، ۲۳:۱۶
گم نام

تو چرا هیچ وقت دوسم نداشتی؟؟؟؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۰۰ ، ۲۱:۵۴
گم نام

سهم من از این زندگی کوفتی چرا اینقدر کم و مزخرفه!؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۰۰ ، ۱۶:۰۰
گم نام

و یه عالمه حرف ک قراره تا همیشه تو دلم بمونه!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۰۰ ، ۲۲:۴۹
گم نام

و هر لحظه تو می باری... بزن بارون....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۰۰ ، ۲۳:۴۰
گم نام

شما بزرگ شدن و قد کشیدن ما رو ببینید

ما پیر شدن و قد خمیده شدن شما رو!

 

 

+دلم میخواد قوی ببینم تون، کوه باشید پشتم همیشه محتاج تون باشم از پس هیچ کاری برنیام شمام کمکم کنید! از اینکه لازمه من کمک تون کنم بیزارم! از اینکه پیر بشید....😭😭

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۰۰ ، ۲۳:۴۰
گم نام
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۰۰ ، ۲۲:۲۵
گم نام

اولین بار تو اون نصفه شبی که اعتراف کردی کل دنیای من رنگی شد، ستاره بارون شد...

تو میخواستی که باشه اما باز خودت تو اون عصر، تو پارک کذایی و زیر اون درخت دستمو شستی و دیگه هم تکرار نکردی گفتی تمومه و با این حرف دنیای من پودر شد و خودمم زیر همون درخت جون دادم!

بعدش زندگی کردم، چیزای بدتری هم دیدم و شنیدم ولی دیگه چیزی برای از دست دادن نبود من خیلی سال قبلترش خودمو نابود کرده بودم....!

اما اون شبی که زیر قبه امام حسین ع خواستم قدرتی بهم بده که تمومش کنم اما ضعفی گرفتم که ذره ذره خودمو کشتم رو یادم نمیره!

دیگه چیزی از من نمونده، هر چی هست گذشته است هیچ آرزو، هیچ آینده، هیچ امید و هیچ اراده و قوتی نمونده! تنها چیزی که آرزو میکنم مرگه!

امروز چقدر به این فکر کردم که من چقدررررر ضعیفم، چقدر سستم، چقدر بی ارده..... لعنت به من، لعنت به من و لعنت به من!

من کجای این داستان بودم؟

یه روز خواستی باشی، بعدسم تصمیم گرفتی نباشی، به همین سادگی.... منم اصلا مهم نبودم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۰۰ ، ۲۲:۳۴
گم نام

چرا نبودنت برام عادی نمیشه، چرا نمیتونم جایگزینی پیدا کنم برات؟

چرا خودت دلت برام تنگ نمیشه ؟

چرا کلا کسی دوسم نداره؟

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۰۰ ، ۲۳:۴۸
گم نام

حس میکنم دوس داری زجر کُشم کنی ، عاخه لازمه برای کوچکترین چیزا اینقد زجر بکشم؟!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۰۰ ، ۲۱:۳۵
گم نام

من و آرزوهای محال همیشگی.....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۰۰ ، ۲۲:۱۱
گم نام

شکایتی نمیکنم، سکوت می کنم دگر

فقط بگو چرا خدا تو را کنار من نخواست؟؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۰۰ ، ۱۵:۴۶
گم نام

یه درصد فکر کن. دوریت، ندیدنت، حرف نزدنت، بی خبری و... باعث بشه از یادم بری یا برام کمرنگ بشی، من تو رو لحظه لحظه زندگی کردم... تو جاری هستی در تک تک سلول های تنم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۰۰ ، ۰۰:۰۲
گم نام

چرا همه ی راه ها به روم بسته میشه؟

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۰۰ ، ۱۱:۲۴
گم نام

ندگی خیلی برام سخت شده ، حس میکنم از درون متلاشی شدم، دیگه توان ادامه ندارم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۳:۲۴
گم نام

آخرش یه روزی از حجم اینهمه دردی که تو سینه ام هست سکته می کنم و میمیرم

از حجم حرف هایی گه نتونستم بگم

از ایمکه اینهمه خودمو زدم به نفهمی و گذشتم اما دلم خون شد

از ناراحتی هایی که نتونستم حرفی برنم و فقط ریختم تو خودم و خودمو نابود کردم

از آدم هایی که رنجوندنم و من همیشه فکر میکنم که من چقدر مزخرف بودم که کسی منو نخواست و دوستم نداشت ؟

مگه من چ کرده بودم؟؟؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۰:۲۱
گم نام

و آرزوهایی که هر شب بغض می شوند و سوال هر شبم... چرا بخوابم و با چه امیدی برخیزم؟؟؟

من زندگی نمی کنم، زندگی را می گذرانم تا به مرگ برسم... نیک میدانم که آتش جهنم زندگی ام در انتظار من است و من آن آتش اعمالم را بیشتر از این زندگی بدون امید و آرزو دوست دارم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۰۰ ، ۰۰:۰۴
گم نام

سلام عزیزکم 

بلاگ ناز و دوست داشتنی من!

هر چقدر هم گرد غبار رویت نشسته باشد هرچقدر هم در این دنیای تکنولوژی عقب افتاده و قدیمی و لی مصرف شده باشی باز هم من دلم گاهی هوایت میکند، هوای نوشتن در این قاب ک خواننده ای هم ندارد

میدانی امروز داشتم فکر می کردم دیگر هیچ آرزویی ندارم حتی آن آرزویی که خیلی آرزو بود هم دیگر آرزویم نیست! منِ پر حرفِ جمع دوست، دلم تنهایی، سکوت و بی نهایت پیاده روی میخواد همین!

اینکه کسی نپرسد کجایی چه می کنی، چه خبر؟ همین برای من کافی است! دلم فقط سکوت تنهایی میخواهد... آرزوهای مرا باد با خودش برده!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۰۰ ، ۰۰:۰۴
گم نام

تو چند ساله گذشته اولین سالیه که آرزوی تولدم مرگ نیست! نه اینکه نگاهم عوض شده باشه و امید زندگی باشه نه، فقط دلم به حال پدر و مادرم سوخته خیلی سختی کشیدن دلشون یکم آرامش می خواد......

تولدم مبارک پدر و مادرم که با همه بدیام براشون عزیزم....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۹ ، ۱۹:۲۳
گم نام

شده دوبار عاشق یک نفر بشید؟؟؟

میشه آدم یه نفر رو تا حد مرگ دوست داشته باشه؟ حتی اگر دوست داشته نشه؟؟؟!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۹ ، ۱۹:۱۶
گم نام

حس می کنم در حال گذر از این مرحله و ورود به مرحله جدیدی از زندگی هستم... ان شاالله که توهم نباشه :)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۹ ، ۰۸:۳۳
گم نام

هیچ وقت فکر نمیکردم سفید شدن موهام اینقد مهم باشه برامindecision

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۹ ، ۰۸:۵۱
گم نام

فهمیدم آدم های خیلی خیلی می تونن سنگ دل باشن و این سختی و سنگ دلی نهایتی نداره اصلا...

فهمیدم که ما آدم ها، شیعه ها محبین امام حسین علیه السلام فقط بلدیم خوب سینه بزنیم و گریه کنیم برای امام حسین علیه السلام اما برای همون ارباب بلد نیستیم و نمی تونیم حتی قدمی برداریم یا ذره ای از خودمون و امیال نفسانی مون کوتاه بیاییم...

فهمیدم که برای صبر آدم ها هم حدی نیست و خدا در اتفاقات مختلف و در آزمون و خطاها ظرفیت ها و استعدادهای هر شخصی رو بهش نشون میده و متذکر می شه

فهمیدم که آدم برای عزیزانش برای افراد مهم زندگیش می تونه از همه چیزش بگذره حتی غرور، حتی آبرو، حتی ایمان ... پس مراقب باشیم کی و چی رو دوست داریم گاهی باید دوست داشتنی هامون رو عوض کنیم. خداوند تو آیه 28 سوره فرقان می فرماید برخی ها در قیامت آرزو می کنند:  

یَا وَیْلَتَىٰ لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلًا کاش فلانی رو دوست و رفیق خودم نمی گرفتم

فهمیدم در این دنیا با این امکانات کم با اتفاقات قابل جبرانش وقتی کسی از خطای تو نمیگذره در قیامت که دیگه جبرانی برای چیزی نیست و همه پی توشه هستند و نیازمند چطور ممکنه کسی از تو بگذره؟

فهمیدم که کل دنیا هم به کمک بیان وقتی خدای بالا سر نخواد اتفاقی نمی افته و احدی نمی تونه کاری برات کنه و اگر خدا بخواد از جایی که فکرشم نمیکنی کارت درست می شه...پس فهمیدم که همیشه فقط باید دست به دامن خدا بود و بس

فهمیدم آدم ها به چیزهایی که خودشون میگن هم خیلی باوری ندارن، شاید بلد باشن خوب حرف بزنن ولی بلد نیستن عمل کنند...

فهمیدم سختی های زندگی زیاد هستند و ما بازیگران این صحنه زندگی خیلی مهمه که چطور بتونی نقشت رو ایفا کنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۹ ، ۱۶:۵۱
گم نام

دلم تا کجا باید بسوزه و مرهمی برای دردهام نباشه!؟

 

پ ن: این پست رو مرداد سال گذشته نوشتم الان هشت خرداد 99هست و من فهمیدم که خیلی جون سخت تر از این حرفهام خدا داره بهم نشون میده تا کجاها جا داره که بسوزم الان شرایطم خیلی خیلی سختر از وقتیه که این پست رو گذاشتم، حس یه کرگدن رو دارم همونقدر پوست کلفت شدم... دیگه گریه امم نمیگیره فقط قلبم آتیشه، خیلی می سوزه و این داستان داره سخت تر میشه ولی حل نمیشه....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۸ ، ۲۱:۱۵
گم نام

ﺭﻓﺖ ﭘﯿﺶ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﮔﻔﺖ :

ﭘﺴﺮﻡ ﺧﯿﻠﯽ ﻭﻗﺖ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ﺑﺮﻧﮕﺸﺘﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﻧﮕﺮﺍﻧﻢ ...

ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩند :

ﺻﺒﺮ ﮐﻦ ﭘﺴﺮﺕ ﺑﺮﻣﯽ‌ﮔﺮﺩﺩ ...

ﺭﻓﺖ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ :

ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﭘﺴﺮﻡ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ ؟!؟

ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩند :

ﻣﮕﺮ ﻧﮕﻔﺘﻢ ﺻﺒﺮ ﮐﻦ؟!؟ ﺧﺐ ﭘﺴﺮﺕ ﺑﺮﻣﯽﮔﺮﺩﺩ ﺩﯾﮕﺮ ...

ﺭﻓﺖ ﺍﻣﺎ ﺍﺯ ﭘﺴﺮﺵ ﺧﺒﺮﯼ ﻧﺸﺪ ... ﺑﺮﮔﺸﺖ؛ ﺁﻗﺎ ﻓﺮﻣﻮﺩند :

ﻣﮕﺮ ﻧﮕﻔﺘﻢ ﺻﺒﺮ ﮐﻦ ؟!؟

ﺩﯾﮕﺮ ﻃﺎﻗﺖ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩ ... ﮔﻔﺖ :

ﺁﻗﺎ ﺧﺐ ﭼﻘدﺭ ﺻﺒﺮ ﮐﻨﻢ ... ﻧمیﺗﻮﺍﻧﻢ ﺻﺒﺮ ﮐﻨﻢ .. ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻃﺎﻗﺘﻢ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪﻩ ...

ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩند :

ﺑﺮﻭ ﺧﺎﻧﻪ ﭘﺴﺮﺕ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ.

ﺭﻓﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﺩﯾﺪ ﻭﺍﻗﻌﺎً ﭘﺴﺮﺵ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ... ﺁﻣﺪ ﭘﯿﺶ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ ﮔﻔﺖ :

ﺁﻗﺎ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﭼﯿﺴﺖ؟!؟ ﻧﮑﻨﺪ ﻣﺜﻞ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﻭﺣﯽ ﻧﺎﺯﻝ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ... ؟!؟

ﺁﻗﺎ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩند :

ﺑﻪ ﻣﻦ ﻭﺣﯽ ﻧﺎﺯﻝ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﻣﺎ

ﻋِﻨﺪ ﻓﻨﺎﺀِ ﺍﻟﺼّﺒﺮ ﯾﺄﺗﯽ ﺍﻟﻔَﺮﺝ…”

ﺻﺒﺮ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺑﺸﻮﺩ ﻓﺮﺝ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ…”

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۸ ، ۱۱:۰۶
گم نام

خدایا ادم وقتی این حجم از بیچارگی میاد سراغش باید چه کار کنه؟؟؟

وقتی دیگه تاب و توانی نداره؟؟؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۸ ، ۲۲:۲۲
گم نام

نمیدونم اصلا تولد تبریک داره یا نه؟😏

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۸ ، ۰۰:۱۹
گم نام

هر آدمى تو زندگیش 

فقط یه چیزو با جون و دل از خدا میخواد

اگه اون یه چیز نشه خیلى باورا توی آدم میمیره

حالا باور هیچى،

امیدِ داشتن، دیگه رنگ قبلش نمیشه واسه اون آدم

یعنی زندگی دیگه براش خوشحال کننده نیست که بخواد براش تلاشی کنه! شروع میکنه ذره ذره مردن، این مدل مرگ خیلی سخته! دلت میخواد از زندگیت لذت ببری، شادی کنی، بچرخی، بخوری، بخابی و از همه چیز لذت ببری ولی دیگه هیچی برات مزه نداره

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۸ ، ۰۹:۴۵
گم نام

خدایا دلم داره می ترکه، این ماه عزیزت هم اومد، مهمون خونه ات هم شدیم اما درد دلمون آروم نگرفت، کم کم دارن سفره رو جمع می کنن و من استرس کل وجودمو گرفته اگر این ماهم رفت امسال هم فرصت از دست رفت چه خاکی به سرم کنم؟ خدا درد دلم تازه تر از همیشه است یه فکری حال دلم کن!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۸ ، ۰۳:۴۳
گم نام

بخوام رویا ببینم تو رو می بینم و بخوام کابوس ببینم هم باز تو رو می بینم!

رویا و کابوس من همه تو...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۳:۲۰
گم نام

ده سال در انتظار یک اتفاق بودن ساده نیست! ده سال گریه های شبانه، ده سال چله گرفتن، ده سال دعا و مناجات، ده سال نذر و نیاز.... یک عمر زندگی و جوانی است!

گذشته را که ببینی جوانی از دست رفته است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۸:۵۶
گم نام


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۴:۵۹
گم نام

خیلی دلتنگم، خیلیییی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۳:۰۹
گم نام

 راست گفتن تا خودت به یه دردی دچار نشی نمی تونی درکش کنی، 

عمق فاجعه رو فقط کسی میتونه بفهمه که تو عمقش باشه، 

کسی که دستش به جایی بند نیست...

کسی نمیتونه بفهمه چطور ممکنه بستنی طعم تلخی بده

و..........................

سعی نکن کسی که حال خرابی داره رو نصیحت کنی، 

بجای این حرفا باهاش هم دردی کن تو نمیتونی حال او را درک کنی!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۸ ، ۰۰:۱۸
گم نام