بقچه نویس

۶ مطلب در تیر ۱۴۰۲ ثبت شده است

نا امید سدن از بهترین آدم زندگیت خیلی سخته...

این زندگی پر از بغض خیلی سخته... دیگه طاقتم طاق شدن...

بخدا که دیگه نمیتونم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۰۲ ، ۱۹:۵۴
گم نام

جدیدا مد شده آدما از هر کسی که افسردگی داره دوری می کنن که مبادا انرژی منفی اون وارد زندگیشون بشه اما کسی به اید فکر نمیکنه که آدم افسرده ای که هیچ انرژی نداره نیاز داره به یک کسی که همراه باشه و کمکش کنه از این چالش بیرون بیاد...

اما... اما ...

شاید آدما حق دارن، اونا حال خوب خودشون تو اولویت هست...

نمیدونم کدومه درسته مثل این میمونه که یکی پاش شکسته و نیاز به کمک داره ولی بقیه ازش فاصله میگیرن و کمکی بهش نمیکنن!

😐🥴🙄🤯

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۰۲ ، ۱۱:۴۴
گم نام

هر چیزی هم که بشه تو نمیای، تو نمیمونی ....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۰۲ ، ۱۰:۲۷
گم نام

چقدر سخته واقعاً که آدم امنی تو زندگیت نباشه که وقتی بلا سرت نازل میشه بتونی باهاش حرف بزنی، بلد باشه دلداری بده دلت خوش باشه هر چی هم که بشه اون تنهات نمیذاره هست پشتت بهش گرمه همیشه! سخته که ترجیح بدی از همه مخفی کنی چون میترسی از توضیح دادن میترسی از گریه زاری از اینکه مجبور باشی دلداری بدی...

چقدر دلم میخواد یکی باشه بهم بگه غمت نباشه هر چی هم که بشه من هستم هواتو دارم! بگه یه وقت تنها نری دنبال کارات ها من هستم هر وقت خواستی بری به من بگو تا بیام... بگه یه وقت غصه چیزی رو نخوریا بالاخره مسکلات پیش میان و من همراهتم و با هم درستش می کنیم اما بدبختی اینه همه میگن حالا چرا بزرگس میکنی، مگه چی شده مگه.... اصلا این چیزی که داری براش جلز و ولز میکنی که چیزی نیست هزارتا بدتر از تو هستن همین من فلان و بیسارم ببین و.... اما نمیدونن درونت چه غوغاییه اما اگر همین مساله برا خودشون پیش بیاد خپدشون رو میباز و نمیتونن باهاش کنار بیان...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۰۲ ، ۰۹:۲۸
گم نام

تموم وقتایی که از نا امیدی گفتم و نوشتم، تموم وقتایی که حالم بد بود و خیلی هم بد بود اما ته ته دلم یه جوونه بود یه روزنه خیلی کوچیک امید بود، هنوز رویاهایی داشتم و براش خیال پردازی می کردم برای آینده ای بهتر، هنوز ته دلم داستان می ساختم و حرف میزدم! ولی الان واقعاً واقعاً خیلی گیج و منگ بدون هیچ رویایی بدون هیچ روزنه امیدی ایستادم این وسط و مطمئنم هیچ اتفاقی قرار نیست بیافته هیچ کمکی قرار نیست برسه و منم بین امواجی از مسائل و مشکلات که هرکدوم  منو به یک سمت میبرن هی دارم تلاش میکنم بایستم، امید بسازم، دستم رو جایی بند کنم ولی هر بار یه اتفاق دیگه پیش میاد که منو پرت میکنه سمت دیگری....

تازه داشتم تلاش میکردم بایستم دقیق موقعی که داشت کمرم راست میشد باید این اتفاق می افتاد....

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۰۲ ، ۰۹:۰۱
گم نام

اوضاع همیشه میتونه بدتر از چیزی که تا حالا بوده بشه، خیلی بدتر! خیلی خیلی بدتر!

تمام تار پود امیدم دونه به دونه داره قطع میشه!

 

+ کی گفته به مو می رسه ولی پاره نمیشه، به مو می رسه پاره هم میشه ولی مجبوری ادامه بدی، مجبور!

+هیچ چیزی به اختیارم نیست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۰۲ ، ۰۸:۵۳
گم نام